Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8284 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
chaplain
U
کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد
chaplains
U
کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he is in the know
U
اطلاع ویژه دارد
it is particularly difficult
U
یک دشواری ویژه دارد
sacerdocy
U
کشیشی :مقام کشیشی
idiosyncrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
meeting house
U
عبادتگاه
mninster
U
دیر عبادتگاه رئیس راهبان کلیسا
sea power
U
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
sacerdotal
U
کشیشی
sacerdotage
U
کشیشی
priesthood
U
کشیشی
chaplainship
U
کشیشی
pastorship
U
کشیشی
abbatial
U
راهبی کشیشی
zucchetta
U
عرقچین کشیشی
to watch for certain symptoms
U
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
special interest groups
U
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
priest
U
روحانی کشیشی کردن
priests
U
روحانی کشیشی کردن
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
specialty
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
secularised
U
از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
secularising
U
از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
secularizing
U
از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
secularize
U
از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
secularises
U
از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
secularized
U
از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
secularizes
U
از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
idiocrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
praetorial
U
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
devil's advocates
U
کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
devil's advocate
U
کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
expresses
U
ویژه
specifics
U
ویژه
specially
U
ویژه
paticular
U
ویژه
special character
U
ویژه
extra special
U
ویژه
idiocrasy
U
ویژه
peculiar
U
ویژه
particular
U
ویژه
specialist
U
ویژه گر
adhoc
U
ویژه
prerogatives
U
حق ویژه
prerogative
U
حق ویژه
specialists
U
ویژه گر
specific
U
ویژه
specific humidity
U
نم ویژه
particulars
U
ویژه
nets
U
ویژه
net
U
ویژه
privilege
U
حق ویژه
experts
U
ویژه گر
expert
U
ویژه گر
priviege
U
حق ویژه
expressed
U
ویژه
special
<adj.>
U
ویژه
extra
<adj.>
U
ویژه
special
U
ویژه
nett
U
ویژه
expressing
U
ویژه
express
U
ویژه
specific gravities
U
گرانی ویژه
idioms
U
تعبیر ویژه
idiom
U
تعبیر ویژه
specific gravity
U
گرانی ویژه
characteristics
U
نشان ویژه
idioms
U
زبان ویژه
conizance
U
نشان ویژه
rarely
U
بااستادی ویژه
idiom
U
زبان ویژه
special effects
U
جلوههای ویژه
extraordinary meeting
U
نشست ویژه
eigenfunction
U
ویژه تابع
eigenvalue
U
ویژه مقدار
characteristic number
U
ویژه مقدار
electrical resistivity
U
مقاومت ویژه
ecotype
U
بوم ویژه
cariologist
U
ویژه گر قلب
characteristic root
U
ویژه مقدار
bylaw
U
قانون ویژه
byelaw
U
قانون ویژه
body guard
U
هنگ ویژه
proper value
U
ویژه مقدار
acoustician
U
ویژه گر اواشنود
characteristic function
U
ویژه تابع
specialist
U
ویژه کار
specialising
U
ویژه گری
specialize
U
ویژه گری
experts
U
ویژه کار
expert
U
ویژه کار
specializes
U
ویژه گری
specializing
U
ویژه گری
physiologists
U
ویژه گر فیزیولوژی
physiologist
U
ویژه گر فیزیولوژی
specialization
U
ویژه گری
specialises
U
ویژه گری
lingoes
U
زبان ویژه
specialists
U
ویژه کار
monographs
U
ویژه نگاشت
monograph
U
ویژه نگاشت
garb
U
پوشاک ویژه
dead weights
U
ویژه وزن
dead weight
U
ویژه وزن
specialty
U
ویژه گری
characteristic
U
نشان ویژه
characteristically
U
نشان ویژه
lingo
U
زبان ویژه
specialization
U
ویژه کاری
stall
U
لژ جایگاه ویژه
stalling
U
لژ جایگاه ویژه
nutritionists
U
ویژه گر تغذیه
juvenile
U
ویژه نو جوانان
juveniles
U
ویژه نو جوانان
version
U
شرح ویژه
versions
U
شرح ویژه
zoologist
U
ویژه گرجانورشناسی
morbid
U
ویژه ناخوشی
standing order
U
اوامر ویژه
standing orders
U
اوامر ویژه
booth
U
جای ویژه
nutritionist
U
ویژه گر تغذیه
speciality
U
ویژه گری
(not one's) cup of tea
<idiom>
U
علاقه ویژه
lineament
U
نشان ویژه
lineaments
U
نشان ویژه
prerogative
U
حق یا امتیاز ویژه
prerogative
U
دارای حق ویژه
prerogatives
U
حق یا امتیاز ویژه
prerogatives
U
دارای حق ویژه
specialities
U
ویژه گری
booths
U
جای ویژه
specific heat
U
دمای ویژه
particular lien
U
حق حبس ویژه
specific heat
U
گرمای ویژه
specific drawdown
U
افت ویژه
specific donor
U
دهنده ویژه
specific cost
U
هزینه ویژه
species specific
U
نوع- ویژه
praetorian guard
U
گارد ویژه
specific humidity
U
رطوبت ویژه
penologist
U
ویژه گر کیفرشناسی
specific weight
U
وزن ویژه
specific weight
U
سنگینی ویژه
specific volume
U
حجم ویژه
specific viscosity
U
گرانروی ویژه
net profit
U
سود ویژه
specific rotation
U
چرخش ویژه
specific resistance
U
مقاومت ویژه
specific lattice
U
شبکه ویژه
preceptorial
U
ویژه اموزگاری
prerogatived
U
دارای حق ویژه
relative density
U
گرانی ویژه
resistivity
U
مقاومت ویژه
special case
U
مورد ویژه
special bastard
U
حرامزاده ویژه
special agreement
U
قرارداد ویژه
self weight
U
ویژه وزن
singular matrix
U
ماتریش ویژه
regiospecific
U
جهت ویژه
special character
U
دخشه ویژه
quantum state
U
ویژه حالت
special verdict
U
تصمیم ویژه
special symbol
U
نماد ویژه
special passport
U
پاسپورت ویژه
special party
U
گروه ویژه
proper function
U
ویژه تابع
proper volume
U
ویژه حجم
special duty
U
کار ویژه
special drawing rights
U
حق برداشت ویژه
special drawing right
U
حق برداشت ویژه
special deposits
U
سپردههای ویژه
singular matrix
U
ماتریس ویژه
specific yield
U
ابدهی ویژه
endemical
U
ویژه یک قوم
neurologist
U
ویژه گر اعصاب
lacrimal
U
ویژه اشک
lachrymal
U
ویژه اشک
capital
U
ارزش ویژه
gastronomist
U
ویژه گرخوراک
habiliments
U
جامه ویژه
monocular
U
ویژه یک چشم
labeled cargo
U
کالای ویژه
monkish
U
ویژه راهبان
indicium
U
نشانه ویژه
trait
U
نشان ویژه
favourite or vor
U
ویژه مخصوص
extra equipment
U
متعلقات ویژه
kink
U
ویژه گی فرریز
traits
U
نشان ویژه
speleologist
U
ویژه گر غارشناسی
life guard
U
هنگ ویژه
Recent search history
Forum search
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1
incentive
1
چیزی که عوض داره گله نداره
1
popsicle
1
time is prceious it has great
1
construed
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com